loading...
اینجا همه چی در همه
امیر بازدید : 142 چهارشنبه 07 تیر 1391 نظرات (0)

من پذیرفتم شکست خویش را

پندهای عقل دور اندیش را

من پذیرفتم که عشق افسانه است

این دل درد آشنا دیوانه است

می روم شاید فراموشت کنم

با فراموشی هم آغوشت کنم

می روم از رفتنم دل شاد باش

از عذاب دیدنم آزاد باش

گرچه تو تنهاتراز ما می روی

آرزو دارم ولی عاشق شوی

آرزو دارم بفهمی درد را

تلخی برخوردهای سرد را

امیر بازدید : 194 چهارشنبه 07 تیر 1391 نظرات (0)

غریب آمده بودم غریب خواهم رفت
نچیده سیب به رویای سیب خواهم رفت

میان بوسه طنابی به دار می بافند
به گونه با گل سرخ فریب خواهم رفت

صدای خواب براحساس شهر می پیچید
وگفت با دل من بی نصیب خواهم رفت

ومرگ سهم تمام حیات حـّوا بود
اسیردست رسوم عجیب خواهم رفت

به شوق باغ پراز یاس های شهرقدیم
ازاین بهاردروغین نجیب خواهم رفت

اگرچه گریه براین شهرجرم زندان داشت
میان همهمه هاعن قریب خواهم رفت

زمان کوچ شد افسوس،دست من خالیست

غریب آمده بودم غریب خواهم رفت

امیر بازدید : 148 چهارشنبه 07 تیر 1391 نظرات (0)

برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست

گویی همه خوابند ، کسی را به کسی نیست

 آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک

جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست

 این قافله از قافله سالار خراب است

اینجا خبر از پیش رو و باز پسی نیست

 تا آئینه رفتم که بگیرم خبر از خویش

دیدم که در آن آئینه هم جز تو کسی نیست

 من در پی خویشم ، به تو بر می خورم اما

آن سان شده ام گم که به من دسترسی نیست

 آن کهنه درختم که تنم زخمی برف است

حیثیت این باغ منم ، خار و خسی نیست

 امروز که محتاج توام ، جای تو خالیست

فردا که می آیی به سراغم نفسی نیست

 در عشق خوشا مرگ که این بودن ناب است

وقتی همه ی بودن ما جز هوسی نیست

ه.ا.سایه

امیر بازدید : 177 چهارشنبه 07 تیر 1391 نظرات (0)

هر روز
شیطان لعنتی 
خط های ذهن مرا
اشغال می كند
هی با شماره های غلط ، زنگ می زند،‏ 
آن وقت من اشتباه می كنم و او 
با اشتباه های دلم حال می كند.
دیروز یك فرشته به من می گفت: 
تو گوشی دل خود را بد گذاشتی 
آن وقت ها كه خدا به تو می زد زنگ 
آخر چرا جواب ندادی
چرا بر نداشتی؟!
یادش به خیر 
آن روزها
مكالمه با خورشید
دفترچه های ذهن كوچك من را 
سرشار خاطره می كرد
امروز پاره است
آن سیم ها 
كه دلم را
تا آسمان مخابره می كرد.
×××
با من تماس بگیر ، خدایا
حتی هزار بار 
وقتی كه نیستم 
لطفا پیام خودت را 
روی پیام گیر دلم بگذار

امیر بازدید : 186 چهارشنبه 07 تیر 1391 نظرات (0)

اخم می کنم

 

تا ببینی جدی شدم.

چرا اینگونه سراغم می آیی؟

من به تمنای گریه ات نیست،

که تا سال ها،

تا قرن ها،

تا پایان تلخی،

زیر این خاک سرد،

قصد خفتن کرده ام.

معرفتی مانده اگر

یا سر سوزن قلقلکی از بهار گذشته،

برای من،

لبخند بزن ،لبخند !!

تعداد صفحات : 21

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آرشیو
    نظرسنجی
    نظرتان در مورد این وبلاگ چیست؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 105
  • کل نظرات : 21
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 13
  • آی پی دیروز : 26
  • بازدید امروز : 17
  • باردید دیروز : 65
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 4
  • بازدید هفته : 17
  • بازدید ماه : 703
  • بازدید سال : 3,742
  • بازدید کلی : 59,681